مهمترين محورهاي بيانات رهبر انقلاب در مراسم سالگرد ارتحال امام خميني رحمه‌الله
عكس
۱۳۹۳/۰۳/۱۴
مهمترين محورهاي سخنان حضرت آيت‌الله العظمي خامنه‌اي به شرح زير است:
- بيست و پنج سال از رحلت امام عظيم الشأن مي گذرد ولي شور و اشتياق براي شنيدن درباره امام و دانستن از او كم نشده است. نه تنها در كشور ما، بلكه در دنياي اسلام، جوانان عصر ارتباطات و عصر اينترنت، كه با مسائل دور از محيط خود به راحتي ارتباط مي توانند بگيرند، دنبال اين هستند كه درباره معمار اين بناي عظيم مطالب بيشتري بدانند.
- پديده مردمسالاري ديني، نظريه ولايت فقيه، اينها مسائلي است كه براي محيط هاي فكري دنياي اسلام، حائز اهميت و داراي جاذبه است. دشمنان ما تلاش گسترده‌اي را از روزهاي اول آغاز كردند و خود اين دشمني گسترده،به ما كمك كرده است تا حس كنجكاوي را در مستعمان و مخاطبان در سراسر دنيا برانگيخته است.
- ممكن است دستگاه هاي اطلاعاتي غربي اينجور گزارش كنند كه توانسته اند بيداري اسلامي را در منطقه ما سركوب كنند. اين هم يكي ديگر از خطاهاي راهبردي و غلط تحليل كردنهاي دشمنان ما خواهد بود. بيداري اسلامي ممكن است در بخشي از دنياي اسلام سركوب شود اما بلاشك ريشه‌كن نخواهد شد و گسترش خواهد يافت.
- يك جبهه پرقدرت غربي در مقابل جمهوري اسلامي ۳۵ سال است كه هركاري از دستش برآمده كرده است، اما در مقابل، جمهوري اسلامي در برابر اين همه هجمه و اين همه مخالفت خشن و بي ملاحظه، هم از بين نرفت و هم دچار محافظه كاري نشد و هم به غرب باج نداد و روز به روز هم پيشرفت كرد. اين آن چيزي است كه ماهيت اين كنجكاوي را تشكيل ميدهد.
- درباره امام خيلي حرف زده شده است، شايد بعضي ها خيال كردند ما با اغراق و مبالغه حرف ميزنيم. ولي نه، آنچه گفتيم درباره ايشان نه اغراق است و نه مبالغه، بلكه تنها بخشي از واقعيت است. بيش از آنچه توصيف كرديم و توانستيم ارائه دهيم، امام بزرگوار و عزيز ما داراي مضمون و معنا و مغز بود.
- نقشه امام نقشه اي نبود كه فقط از ذهن انسان صادر شود. قطعا مويد من عندالله بود. خود امام اين را ميدانست و به آن معترف بود. خود ايشان ميگفت آنچه پيش آمده با دست قدرت الهي است.
- براي رسيدن به هدف بايد راه را گم نكنيم. براي اينكه راه را گم نكنيم بايد نقشه اصلي و اساسي جلوي چشم ما باشد. نقشه امام، كار اصلي امام، بناي يك نظم مدني سياسي بر اساس عقلانيت اسلامي بود. مقدمه لازم اين كار اين بود كه نظام پادشاهي كه هم فاسد بود هم وابسته بود و هم ديكتاتور و مستبد بود و راي مردم و خواست مردم برايش مطرح نبود.
- در بناي نظم مدني و سياسي موردنظر امام، دو نكته اساسي وجود دارد كه به هم پيوند خورده و دو روي يك حقيقت است. يكي عبارتست از سپردن كار كشور به مردم از طريق مردمسالاري و انتخابات و دوم اينكه اين حركت كه خود از اسلام سرچشمه گرفته بود.
- اگر انتخابات و مردمسالاري و تكيه به آراي مردم جزو دين نمي‌بود و از شريعت اسلامي استفاده نمي‌شد، امام هيچ تقيدي نداشت؛ آن شخصيت صريح و قاطع مطلب را بيان ميكرد. اين جزو دين است. لذا در همه قانون گذاري ها و رفتارهاي عمومي كه تابع اين نظم سياسي و مدني است، بايد شريعت اسلامي رعايت شود و گردش كار در اين نظام به وسيله مردمسالاري است.
- هيچ قدرت و غلبه‌اي در مكتب امام كه از تقلب و از اعمال زور حاصل شده باشد مورد قبول نيست. در نظام اسلامي قهر و غلبه معنا ندارد. قدرت معنا دارد، اقتدار معنا دارد، اما اقتدار برخاسته از اختيار و انتخاب مردم. اما در مقابل قدرت مشروع نبايد كسي سينه سپر كرده و قهر و غلبه كند. اگر چنين كاري كرد اسم او فتنه است.
- در دوره و زمان ما، مصداق اتم مظلوميت ملت فلسطين بود كه ديديد امام از روز اول تا آخر عمر راجع به فلسطين تاكيد و تكيه و حمايت كرد و وصيت كرد كه اين مساله را ملت ايران و مسئولان كشور فراموش نكنند.
- آيا كار بزرگ امام ادامه پيدا خواهد كرد و بخش هاي خالي اين جدول كه به طور طبيعي قرار دارند، پرخواهد شد؟ اين بستگي دارد به اينكه من و شما چقدر همت كنيم و چقدر آگاهي نشان دهيم و چقدر آن خط روشن را مراعات كنيم و در آن حركت كنيم. با اين ملتي كه ما داريم مشاهده ميكنيم، خانه هاي خالي پرخواهد شد و كارهاي بزرگ انجام خواهد گرفت و اين ملت به اذن الله و حول و قوه الهي به اوج قله ها خواهد رسيد.
- راه ما مثل همه راه هاي مهم كه به سمت هدفهاي بزرگ كشيده شده، چالشها و موانعي هم دارد. دو چالش را من ذكر ميكنم: اما بايد جوانان و فرزانگان و زبدگان فكري ما روي هركدام اين سرفصل ها و بخشها فكر و كار كنند و مطالعه كنند. نه فقط بحثهاي ذهني شبه روشنفكري، بلكه بحث هاي راهبردي و عملياتي. جوانان از ما خيلي بهتر و آماده ترند ان‌شاءالله اينها را دنبال خواهند كرد.
- چالش بيروني ما مزاحمتهاي استكبار است. بي رودروايسي حرف بزنيم. مزاحمتهاي آمريكاست. سنگ اندازي مي كنند. شايد در تحليل هاي بعضي متفكران سياسي خودشان هم اين هست كه فايده اي ندارد و نمي شود با اين حركت عظيم ايران اسلامي مقابله كرد ولكن سنگ اندازي ميكنند. بايد نقشه كار آنها را دانست.
- همه كشورهاي دنيا و همه جريان هاي سياسي و اجتماعي و اقتصادي عالم و همه آدمها و شخصيت هاي برجسته و ممتاز و نشان دار عالم از اين سه قسم به نظر آمريكايي ها خارج نيستند: يا سرسپرده و گوش به فرمانند، يا مستقلي هستند كه بايد با آنها مدارا كرد و يا اينكه نافرمان هستند و دليري نشان ميدهند و جور ديگر بايد با آنها رفتار كرد.
- سياست آمريكا در برابر كشورهاي گوش به فرمان، حمايت كامل است. البته حمايت مفت و مجاني نيست. البته اگر چنانچه رفتاري از آنها سرزد كه در عرف جهاني زشت بود آن رفتار را محكوم نكرده و بلكه دفاع و توجيه هم ميكنند. مثلا كشورهاي مستبدي هستند كه با نظام هاي ارتجاعي به شدت استبدادي اداره مي شوند ولي آمريكاييها وقتي ميخواهند اينها را توصيف كنند نمي گويند ديكتاتور، ميگويند كشورهاي پدرسالار هستند!
- كشورهايي هستند كه سياست و نقشه آمريكا مداراي با آنهاست. يعني فعلا منافع مشتركي با آنها تعريف كرده و آنها را در كنار خود قرار ميدهد اما وقتي فرصتي يافت خنجر را از پشت به قلب آنها مي كوبد. مثل كشورهاي اروپايي. بنده فهمم از مسائل سياست اين است كه اروپايي ها در يك خطاي بزرگ راهبردي هستند كه خود را در خدمت آمريكا قرار دادند. منافع آمريكا را رعايت ميكنند ولي آمريكا منافع آنها را رعايت نكرده و نخواهد كرد.
- دسته سوم كشورهايي هستند كه زير بار آمريكا نمي روند. سياست آمريكا درباره اينها اين است كه از هر وسيله ممكن بايد عليه اين كشورهاي نافرمان استفاده كرد. هيچ حد و مرزي نمي شناسند. اگر شما ديديد كشوري در مقابل آمريكا نافرمان است و آمريكا حمله نظامي يا تحريم مثلا نميكند بدانيد يك اشكالي آنجا وجود دارد، يعني مانعي هست. اين كشور نافرمان تنها جرمش هم اين است كه حاضر نيست به آمريكا باج داده و منافع او را برخودش مقدم بدارد.
- حمله نظامي امروز از نظر آمريكاييها يك اولويت نيست. فهميدند كه در قضيه عراق و افغانستان كه تهاجم نظامي كردند، ضرر كردند. لذا از حركات نظامي مي توان گفت منصرف هستند و راههاي ديگر دارند كه يكيشان اين است كه پيشبرد هدفهاي خود را در آن كشور مورد نظر، به عناصر داخلي همان كشورها بسپرند.
- اما چالش دروني: چالش دروني براي ملت ما عبارتست از اينكه روحيه و جهت نهضت امام بزرگوار را از نظر دور بداريم و فراموش كنيم. جبهه دشمن و دوست را مخلوط كنيم و نفهميم دشمن و دوست كدام است. يا در شناخت دشمن اصلي و فرعي اشتباه كنيم. گاهي يكي با شما دشمني ميكند، اما اگر دقت كنيد دشمني او دشمني اصلي نيست، تابعي است از يك عامل ديگر. والا اگر با دشمن فرعي سينه به سينه شود، هم قوا تحليل ميرود و هم نتيجه كار مطلوب نخواهد شد.
- امروز در بخش هايي گروه هاي تكفيري عليه اسلام و شيعه و تشيع تلاش ميكنند كارهاي بد و زشتي مي كنند. اما اينها دشمنان اصلي نيستند. دشمن اصلي آن كسي است كه اينها را تحريك ميكند و پول در اختيارشان ميگذارد و وقتي انگيزه اينها ضعيف شد، به وسايل گوناگون آنها را انگيزه دار كرده و تخم شكاف را بين آن گروه نادان و مردم ايران مي افشاند.
- مكرر گفتيم اين گروه هاي بي عقلي كه به نام سلفي گري و تكفير و به نام اسلام با نظام جمهوري اسلامي مقابله ميكنند كه اينها را دشمن اصلي نمي دانيم. اينها را فريب خورده مي دانيم. لَئِن بَسَطتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أنا بِباسطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلك إِنّي أَخَافُ الله رَ‌بّ الْعَالَمين (۱). اگر اينها خطا مي كنند و اشتباه ميكنند و كمر به قتل برادر مسلمان خود مي بندند، ما آنها را كسي نميدانيم كه كمر به قتل آنها ببنديم؛ البته از خود دفاع ميكنيم، هر كسي به ما حمله كند با مشت محكم ما مواجه مي شود.
- سرگرم شدن به اختلافات فرعي و سطحي در داخل كشور، و در مقابل هم قرار دادن و تعارض ايجاد كردن و غافل كردن از خطوط و مسائل اصلي، يكي از مصاديق چالش داخلي است. از دست دادن انسجام ملت از چالشهاي ماست. دچار شدن به تنبلي و بي روحيه‌گي، دچار شدن به كم كاري و دچار شدن به ياس و نااميدي. بايد عزم داشته باشيم، عزم ملي و مديريت جهادي مي تواند اين گره ها را باز كند. جوانان عزيز و نخبگان و فضلاي ما بايد بنشينند اين مسائل را بررسي كنند.
نظرات شما عزیزان:
اين مطلب درفهرست موضوعات وبسايت-رديف: مقالات گوناگون ، ،
برچسب‌ها:
تبادل لینک هوشمند 
آمار
وب سایت:
